مصاف پنجره ای رو به آگاهی

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

شیرینیِ دلار

16 مرداد 1398 توسط زهرا رضایی

? #کلیپ
⭕️شیرینیِ دلار جهانگیری باعث شده است همه بزنند در کار واردات شکر!
?استاد #رائفی_پور

 نظر دهید »

موشک_ما.سنگ_پا

16 مرداد 1398 توسط زهرا رضایی

?روحانی: “پهباد مدرن آمریکایی با موشک ساخت دولت یازدهم و دوازدهم منهدم شد"!
?مگه شما نمی‌گفتید چرا سپاه روی موشک‌ها شعار “مرگ بر آمریکا” می‌نویسه، حالا دیگه شد موشک شما؟??
#سنگ_پا

 نظر دهید »

اذری جهرمی

16 مرداد 1398 توسط زهرا رضایی

⭕️روحانی: “به آذری جهرمی دستور دادم اینترنت پرسرعت و رایگان در اختیار خبرنگاران قرار بده.”
?فقط واکنش آذری جهرمی?

خب قبلش هماهنگ کنید با هم ?

 نظر دهید »

مصادره_فارابی

16 مرداد 1398 توسط زهرا رضایی

⭕️ ترکیه می‌خواهد فارابی را از ایران مصادره کند
?شاید باورتان نشود ولی در همین روزهای بلند و خیلی روشنِ تابستان، یکی دیگر از مفاخر فرهنگی‌مان هم در حال مصادره شدن است. 
?خبر ساده، کوتاه و البته دردآور بود: «خانه موزه فارابی، فیلسوف و موسیقی‌دان بزرگ ایرانی با همکاری قزاقستان و ترکیه در استانبول افتتاح شد». 
?به این ترتیب، ترکیه‌ای‌ها در سایه غفلت ما ایرانی‌ها، بعد از مولانا، شمس و ابن سینا، فارابی را هم دارند به نام خودشان می‌زنند و از او به عنوان گنجینه فرهنگی ترکی-قزاقی یاد می‌کنند

 نظر دهید »

داستان_اخلاقی

16 مرداد 1398 توسط زهرا رضایی

#داستان_های_اخلاقی
✍️امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی
?در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به #گناه آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به #دام می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد!
?عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت!
?رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.

گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست!
?زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید #ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال #توبه کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من #ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
?بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین #خدا شدند!!
?برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان
? طرح #خودسازی چهل روزه ی #چشم_ها_را_باید_شست

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6

جستجو

آمار بازدید

  • غرب بدون روتوش 
  • حسن روحانی
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس